او بعد ها خودکشی خواهد کرد

ساخت وبلاگ

مدیر وبلاگ ....................↩میم ن↪....................عروسیش بود. درست همان شبی که قرار بود پانسمان پام را عوض کنم. سوراخ‌های ریز باند لای گوشتم فرو رفته بود و کنده نمی‌شد. آب داغ می‌خورد به زخم خشک‌نشده‌ام و بیشتر درد می‌گرفت. صدای درد پیچیده بود توی گوشم. توی گوش او؟ لابد صدای آهنگ‌های قری می‌آمد. راستی کدام آهنگ را بیشتر از همه دوست داشت؟ سعی کردم آهنگ مورد علاقه‌اش را یادم بیاورم. حرف‌هاش یادم آمد:«صبر می‌کنم. یه سال، دو سال، پنجاه سال»همیشه فکر می‌کردم اینطوری که نمی‌شود. او که نباید پاسوز من و درس و کارم بشود. راستی گفتم پاسوز؟ پام داشت می‌سوخت. یک روز و دو روز هم نبود. شاید پنجاه روز بود که می‌سوخت. دست‌هام را انقدر روی مچ پام فشار داده بودم که دیگر حسشان نمی‌کردم. دست‌های او؟ لابد انقدر توی هوا چرخانده بود که حسشان نمی‌کرد. شاید هم می‌کرد. چه می‌دانم. آدم شب عروسیش دست‌هاش را حس می‌کند دیگر. نه؟قوطی بتادین را خالی کردم توی آب داغ و چشم‌هام را فشار دادم روی زانوهام. همیشه زانوهای آدم بهترین جا برای پاک‌کردن اشک‌اند، حالا گیرم که او همان شب بخواهد اشک شوقش را روی شانه‌ی فلانی پاک کند! یک دقیقه، دو دقیقه، پنجاه دقیقه نشسته بودم توی آب داغ و باز هم باندها باز نشدند.بعضی زخم‌ها عمیقند. عین چی می‌چسبند به گوشت آدم. راهی نیست جز کندنشان. به اندازه‌ی کافی صبر کرده بودم. او یک سال صبر کرده بود که من یک ساعت صبر بکنم؟ اصلا کی گفته بود صبر خوب است؟ چشم‌هام را بستم و یک، دو... تا پنجاه شمردم و باند را از ته کندم! خون پاشید بیرون و همه‌ی تشت را پر کرد. مثل گلبرگ‌های سرخی که می‌ریزند سر عروس و داماد. راستی عروسیش بود همان شب. گفته بودم؟پروفایل مدیر وبلاگ (Why? او بعد ها خودکشی خواهد کرد...ادامه مطلب
ما را در سایت او بعد ها خودکشی خواهد کرد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : banom بازدید : 36 تاريخ : يکشنبه 9 بهمن 1401 ساعت: 18:53

مدیر وبلاگ ....................↩میم ن↪....................عروسیش بود. درست همان شبی که قرار بود پانسمان پام را عوض کنم. سوراخ‌های ریز باند لای گوشتم فرو رفته بود و کنده نمی‌شد. آب داغ می‌خورد به زخم خشک‌نشده‌ام و بیشتر درد می‌گرفت. صدای درد پیچیده بود توی گوشم. توی گوش او؟ لابد صدای آهنگ‌های قری می‌آمد. راستی کدام آهنگ را بیشتر از همه دوست داشت؟ سعی کردم آهنگ مورد علاقه‌اش را یادم بیاورم. حرف‌هاش یادم آمد:«صبر می‌کنم. یه سال، دو سال، پنجاه سال»همیشه فکر می‌کردم اینطوری که نمی‌شود. او که نباید پاسوز من و درس و کارم بشود. راستی گفتم پاسوز؟ پام داشت می‌سوخت. یک روز و دو روز هم نبود. شاید پنجاه روز بود که می‌سوخت. دست‌هام را انقدر روی مچ پام فشار داده بودم که دیگر حسشان نمی‌کردم. دست‌های او؟ لابد انقدر توی هوا چرخانده بود که حسشان نمی‌کرد. شاید هم می‌کرد. چه می‌دانم. آدم شب عروسیش دست‌هاش را حس می‌کند دیگر. نه؟قوطی بتادین را خالی کردم توی آب داغ و چشم‌هام را فشار دادم روی زانوهام. همیشه زانوهای آدم بهترین جا برای پاک‌کردن اشک‌اند، حالا گیرم که او همان شب بخواهد اشک شوقش را روی شانه‌ی فلانی پاک کند! یک دقیقه، دو دقیقه، پنجاه دقیقه نشسته بودم توی آب داغ و باز هم باندها باز نشدند.بعضی زخم‌ها عمیقند. عین چی می‌چسبند به گوشت آدم. راهی نیست جز کندنشان. به اندازه‌ی کافی صبر کرده بودم. او یک سال صبر کرده بود که من یک ساعت صبر بکنم؟ اصلا کی گفته بود صبر خوب است؟ چشم‌هام را بستم و یک، دو... تا پنجاه شمردم و باند را از ته کندم! خون پاشید بیرون و همه‌ی تشت را پر کرد. مثل گلبرگ‌های سرخی که می‌ریزند سر عروس و داماد. راستی عروسیش بود همان شب. گفته بودم؟پروفایل مدیر وبلاگ (Why? او بعد ها خودکشی خواهد کرد...ادامه مطلب
ما را در سایت او بعد ها خودکشی خواهد کرد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : banom بازدید : 68 تاريخ : جمعه 24 تير 1401 ساعت: 5:32

میبینم صورتمو تو آینه با لبی خسته میپرسم از خودم
این غریبه کیه از من چی میخواد؟!
اون به من یا من به اون خیره شدم…؟
باورم نمیشه هرچی میبینم! چشامو یه لحظه رو هم میزارم
به خودم میگم که این صورتکه
میتونم از صورتم برش دارم
میکشم دستمو روی صورتم هرچی باید بدونم دستم میگه
منو توی آینه نشون میده
میگه این تویی نه هیچ کس دیگه… 

او بعد ها خودکشی خواهد کرد...
ما را در سایت او بعد ها خودکشی خواهد کرد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : banom بازدید : 64 تاريخ : سه شنبه 7 بهمن 1399 ساعت: 13:40

بگذار یک چیزی بگویمتبی‌خود از دیدنِ خوابهای ناخوشِ آلوده به اضطرابهی به آوازهای این آینه شک نکنحالا سالهاستکه خَرسنگهای بالای کوهبرای ما خوابهای خوشی دیده‌اندمی‌گویند آن بالاهابوی باران و سرپناه ستاره او بعد ها خودکشی خواهد کرد...ادامه مطلب
ما را در سایت او بعد ها خودکشی خواهد کرد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : banom بازدید : 96 تاريخ : جمعه 16 اسفند 1398 ساعت: 12:14

نارنجی فراموشم نکن
حتی اگه هیچوقت دلت برام تنگ نشد

 

او بعد ها خودکشی خواهد کرد...
ما را در سایت او بعد ها خودکشی خواهد کرد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : banom بازدید : 83 تاريخ : جمعه 16 اسفند 1398 ساعت: 12:14

من در پایان آغاز شدم

زاد روز مبارک..

او بعد ها خودکشی خواهد کرد...
ما را در سایت او بعد ها خودکشی خواهد کرد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : banom بازدید : 81 تاريخ : سه شنبه 30 بهمن 1397 ساعت: 2:31

حالا که فکر میکنم میبینم چقدر همه چیز بی ارزش تر از آن بود که شب با چشم های خیس بخوابم و خودم را از نوشیدن یک فنجان چای با عزیزانم محروم کنم ...حالا که آدم ها را شناخته ام و سرد و گرم روزگار به تنم خو او بعد ها خودکشی خواهد کرد...ادامه مطلب
ما را در سایت او بعد ها خودکشی خواهد کرد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : banom بازدید : 107 تاريخ : سه شنبه 30 بهمن 1397 ساعت: 2:31

اینکه مدام صحبت از فیلتر تلگرام میشه ولی اینستاگرام نه:
یعنی اینکه برخی ها با فضای مجازی و فساد و فحشا و ابتذال و اختلاف طبقاتی مخالف نیستن، فقط با آگاهی و اطلاع رسانی مشکل دارن!
+ نوشته شده در  شنبه یازدهم فروردین ۱۳۹۷ساعت 16:19&nbsp توسط بانوی بهمن می نویسد  | 

او بعد ها خودکشی خواهد کرد...
ما را در سایت او بعد ها خودکشی خواهد کرد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : banom بازدید : 96 تاريخ : جمعه 17 فروردين 1397 ساعت: 21:18

 چه خوب بود اگر همه چیز را میشد نوشت. اگر میتوانستم افکار خودم را بدیگری بفهمانم، میتوانستم بگویم. نه یک احساساتی هست، یک چیزهایی هست که نمیشود بدیگری فهماند، نمیشود گفت، آدم را مسخره میکنند، هر کسی مطابق افکار خودش دیگری را قضاوت میکند. زبان آدمیزاد مثل خود او ناقص و ناتوان است.+ نوشته شده در  جمعه هفدهم فروردین ۱۳۹۷ساعت 14:49&nbsp ت او بعد ها خودکشی خواهد کرد...ادامه مطلب
ما را در سایت او بعد ها خودکشی خواهد کرد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : banom بازدید : 101 تاريخ : جمعه 17 فروردين 1397 ساعت: 21:18

 نه، نمی توانم از سرنوشت خودم بگريزم، اين فكرهای ديوانه، اين احساسات، اين خيال های گذرنده كه برايم می آيد آيا حقيقی نيست؟ در هر صورت خيلی طبيعی تر و كم تر ساختگی به نظر می آيد تا افكار منطقی من. گمان می كنم آزادم ولی جلو سرنوشت خودم نمی توانم كم ترين ايستادگی بكنم. افسار من به دست اوست، اوست كه مرا به اين سو و آن سو می كشاند. پستی، پستی زندگی كه نه می ت او بعد ها خودکشی خواهد کرد...ادامه مطلب
ما را در سایت او بعد ها خودکشی خواهد کرد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : banom بازدید : 90 تاريخ : جمعه 17 فروردين 1397 ساعت: 21:18